درباره همه چیز
هرچه فکرشوکنی
درباره وبلاگ


به وبلاگ خودتون خوش آمدین درصورت داشتن هرگونه نظر برای بهترشدن وبلاگ میتوانید با مدیریت وبلاگ تماس بگیرد با تشکر مدریت وبلاگ ایمیل:alishno16@yahoo.com شماره تماس:7646 631 0935

پيوندها
غریبانه ها
کفتر خونه
کعبه ی عشقی،ای خامنه ای
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان درباره همه چیز و آدرس lovefarshidkhan38.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 5
بازدید کل : 38765
تعداد مطالب : 105
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


نويسندگان
farshidkhan

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:, :: 15:4 :: نويسنده : farshidkhan

 
شنبه 28 بهمن 1391برچسب:, :: 22:26 :: نويسنده : farshidkhan

گرانترین گوشی دنیا که تا به حال 2عدد آن به فروش رسیده قیمتاین گوشی 12میلیون و400هزار دلار است

 
پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, :: 22:13 :: نويسنده : farshidkhan

قصد داریم شما را با تعداد زیادی کد مخفی گوشی نوکیا آشنا کنیم.در کارخانه سازنده گوشی های تلفن همراه کدهایی را برای دریافت اطلاعات یا تنظیمات گوشی در نظر گرفته است. قابل ذکر است که بعضی از این کدها مربوط به تنظیمات حساس گوشی می باشد. پس در اجرای آنها دقت بکنید.

#06#*
سریال نامبر گوشی را نشان میدهد

#92702689#*
نمایش : سریال نامبر گوشی ، تاریخ ساخت ، تاریخ فروش ، تاریخ آخرین تعمیرات ( 0000 به معنای نداشتن تعمیر قبلی) برای خروج از این صفحه باید گوشی را خاموش و دوباره روشن کنید.

#3370*
با این کد شما از حالت EFR استفاده خواهید کرد که باعث میگردد از حداکثر کیفیت صدای گوشی برخوردار شوید اما در عوض مصرف باطری شما کمی بالاتر خواهد رفت ؛ بر روی گوشی نوکیا 3310 آزمایش شد و عمل کرد)

#3370#
حالت EFR را غیر فعال میسازد.

#4720#*
گوشی را در حالت کیفیت صدای پائین قرار میدهد و در عوض مصرف باطری شما درحدود 30 درصد کاهش میابد.

#4720#*
حالت قبل را غیر فعال میسازد.


 
دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:, :: 20:46 :: نويسنده : farshidkhan

 
دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:, :: 20:42 :: نويسنده : farshidkhan

من و تو تحریم را درک نکردیمآن پدری درک کرد که دختر 19 ساله اش سرطان حنجره گرفت
آمپول 130 هزار تومانی شد 380 هزار تومان و پدری کارمند که حقوقش تنها 30 هزارتومان افزایش داشت !
... ...
من و تو تحریم را درک نکردیم
پدری که کارگر بود و بیکار شد مجبور شد مسافرکشی کند ولی دید پراید 16 میلیون شده درک کرد!
من و تو فقط فهمیدم کامپیوتر , گوشی , لباس های برند , ماشین های خارجی گران شده
ولی آن های که مریض داشتند کمرشان را تحریم شکاند !
ولی باز هستند انسان هایی که دم از آزادی و روشن فکری , سیاست میزنند ولی میگویند انرژی هسته ای حق مردم ایران است!
من انرژی هسته ای نمیخواهم
من میخواهم پدری مرگ کودک سرطانیش را نبیند !
میخواهم پسری مرگ پدرش را نبیند !

 
پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, :: 17:11 :: نويسنده : farshidkhan

چه موقع از روز بهترین و آرام ترین احساس را دارید؟
الف)صبح، ب) عصر و غروب، ج ) شب

۲) معمولاً چگونه راه مى روید؟
الف ) نسبتاً سریع، با قدم هاى بلند، ب) نسبتاً سریع، با قدمهاى كوتاه ولى تند و پشت سر هم، ج ) آهسته تر، با سرى صاف روبرو، د ) آهسته و سربه زیر، ه) خیلى آهسته

۳) وقتى با دیگران صحبت مى كنید؛
الف ) مى ایستید و دست به سینه حرف مى زنید، ب) دستها را در هم قلاب مى كنید، ج ) یك یا هر دو دست را در پهلو مى گذارید، د ) دست به شخصى كه با او صحبت مى كنید، مى زنید، و ه) با گوش خود بازى مى كنید، به چانه تان دست مى زنید یا موهایتان را صاف مى كنید

۴) وقتى آرام هستید، چگونه مى نشینید؟
الف) زانوها خم و پاها تقریباً كنار هم، ب) چهارزانو، ج ) پاى صاف و دراز به بیرون، د ) یك پا زیر دیگرى خم


۵) وقتى چیزى واقعاً براى شما جالب است، چگونه واكنش نشان مى دهید؟
الف ) خنده اى بلند كه نشان دهد چقدر موضوع جالب بوده، ب ) خنده، اما نه بلند، ج ) با پوزخند كوچك، د ) لبخند بزرگ، ه) لبخند كوچك

۶) وقتى وارد یك میهمانى یا جمع مى شوید؛
الف ) با صداى بلند سلام و حركتى كه همه متوجه شما شوند، وارد مى شوید
ب ) با صداى آرامتر سلام مى كنید و سریع به دنبال شخصى كه مى شناسید، مى گردید
ج ) در حد امكان آرام وارد مى شوید، سعى مى كنید به نظر سایرین نیایید

۷) سخت مشغول كارى هستید، بر آن تمركز دارید، اما ناگهان دلیلى یا شخصى آن را قطع مى كند؛
الف ) از وقفه ایجاد شده راضى هستید و از آن استقبال مى كنید
ب ) بسختى ناراحت مى شوید
ج) حالتى بینابین این
۲ حالت ایجاد مى شود


تست روانشناسی ، تست سلامت روحی ، تست اضطراب ، مطالب روانشناسی ، روانشناسی شخصیت ، تستهای روانشناسی ، تست سلامت روحی و روانی ، گلچینی از تست های روانشناسی ، اعتماد به نفس ، مطالب جالب روانشناسی ، مشاوره روانشناسی ، تست روانشناسی بسیار جالب ، تست روانشناسی احساس ، تست رونشناسی غلبه بر احساس ، تست روانشناسی ارتباط با احساسات ،
۸) كدامیك از مجموعه رنگ هاى زیر را بیشتر دوست دارید؟
الف) قرمز یا نارنجى
ب) سیاه
ج) زرد یا آبى كمرنگ
د) سبز
ه) آبى تیره یا ارغوانى
و) سفید
ز) قهوه اى، خاكسترى، بنفش

۹) وقتى در رختخواب هستید (در شب) در آخرین لحظات پیش از خواب، در چه حالتى دراز مى كشید؟
الف) به پشت
ب) روى شكم (دمر)
ج) به پهلو و كمى خم و دایره اى
د) سر بر روى یك دست
ه) سر زیر پتو یا ملافه...
۱۰) آیا شما غالباً خواب مى بینید كه:
الف) از جایى مى افتید.
ب) مشغول جنگ و دعوا هستید.
ج) به دنبال كسى یا چیزى هستید.
د) پرواز مى كنید یا در آب غوطه ورید.
ه) اصلاً خواب نمى بینید.
و) معمولاً خواب هاى خوش مى بینید.
------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------- --------- ---


سؤال اول: الف(
۲ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۶ امتیاز)

سؤال دوم: الف (۶امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۷ امتیاز)، د (۲ امتیاز)، ه (۱ امتیاز)

سؤال سوم: الف (۴ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۵ امتیاز)، د (۷ امتیاز)، ه (۶ امتیاز)

سؤال چهارم: الف (۴ امتیاز)، ب (۶ امتیاز)، ج (۲ امتیاز)، د (۱ امتیاز)

سؤال پنجم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۳ امتیاز)، د (۵ امتیاز)، ه (۲ ا متیاز)

سؤال ششم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۲ امتیاز)

سؤال هفتم: الف (۶ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۴ امتیاز)

سؤال هشتم: الف (۶ امتیاز)، ب (۷ امتیاز)، ج (۵امتیاز)، د (۴ امتیاز)، ه (۳ امتیاز) و (۲ امتیاز)، ز (۱ امتیاز)

سؤال نهم: الف (۷ امتیاز)، ب (۶ امتیاز)، ج (۴ امتیاز)، د (۲ امتیاز)، ه (۱ امتیاز)

سؤال دهم: الف (۴ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۳ امتیاز)، د (۵ امتیاز)، ه (۶ امتیاز)، ز (۱ امتیاز)
--------------------------------------------------------------------------------


جواب تست:


اگر امتیاز شما بالاى
۶۰ است: دیگران در ارتباط و رفتار با شما شدیداً مراقب و هوشیار هستند آنها شما را مغرور، خودمحور و بى نهایت سلطه جو مى دانند، گرچه شما را تحسین مى كنند و به ظاهر مى گویندكاش من جاى تو بودم!! اما معمولاً به شما اعتماد ندارند و نسبت به ایجاد رابطه اى عمیق و دوستانه بى میل و فرارى هستند.
تست روانشناسی ، تست سلامت روحی ، تست اضطراب ، مطالب روانشناسی ، روانشناسی شخصیت ، تستهای روانشناسی ، تست سلامت روحی و روانی ، گلچینی از تست های روانشناسی ، اعتماد به نفس ، مطالب جالب روانشناسی ، مشاوره روانشناسی ، تست روانشناسی بسیار جالب ، تست روانشناسی احساس ، تست رونشناسی غلبه بر احساس ، تست روانشناسی ارتباط با احساسات ،


* اگر از
۵۱ تا ۶۰ امتیاز دارید: بدانید دوستان شما را تحریك پذیر مى دانند، بدون فكر عمل مى كنیدو سریع از موضوعات ناخوشایند برآشفته مى شوید ، علاقه مند به رهبرى جمع و تصمیم گیریهاى سریع دارید (هرچند اغلب درست از كار درنمى آیند!) دیگران شما را جسور و اهل مخاطره مى دانند. كسى كه همه چیز را تجربه و امتحان مى كند، از ماجراجویى لذت مى برد و در مجموع به دلیل ایجاد شرایط و بستر هیجانات توسط شما، از همراهى تان لذت مى برند.

* اگر از ۴۱ تا ۵۰ امتیاز به دست آوردید: به خود امیدوار باشید ، دیگران شما را بانشاط، سرزنده، سرگرم كننده و جالب و جذاب مى بینند. شما دائماً مركز توجه جمع هستید و از تعادل رفتارى خوبى بهره مند هستید. فردى مهربان، ملاحظه كار و فهمیده به نظر مى رسید. قادر هستید به موقع باعث شادى و خوشى دوستانتان شوید و اسباب هلهله و خنده آنها را فراهم كنید و در همان شرایط و در صورت لزوم بهترین كمك بر اعضاى گروه هستید.

* اگر ۳۱ تا ۴۰ امتیاز نصیب شما شد: بدانید در نظر سایرین معقول، هوشیار، دقیق ، ملاحظه كار و اهل عمل هستید. همه مى دانند شما باهوش و با استعداد هستید اما مهمتر از همه فروتن و متواضع هستید. به سرعت و سادگى با دیگران باب دوستى را باز نمى كنید. اما اگر با كسى دوست شوید صادق، باوفا و وظیفه شناس هستید. اما انتظار بازگشت این صداقت و صمیمیت از طرف دوستانتان را دارید گرچه سخت دوست مى شوید اما سخت تر دوستى ها را رها مى كنید.

* از ۲۱ تا ۳۰ امتیاز : در نظر سایرین فردى زحمت كش هستید اما متأسفانه گاهى اوقات ایرادگیر هستید. شما بسیار بسیار محتاط و بى نهایت ملاحظه كار به نظر مى رسید. زحمتكشى كه در كمال آرامش و با صرف زمان زیاد در جمع بار دیگران را بردوش مى كشد و بدون فكر و براساس تحریك لحظه اى و آنى هرگز نظر نمى دهد. دیگران مى دانند شما همیشه تمام جوانب كارها را مى سنجید و سپس تصمیم مى گیرید.

* و اگر كمتر از ۲۱ امتیاز داشتید: دیگران شما را خجالتى، عصبى و آدمى شكاك و دودل مى دانند شخصى كه همیشه سایرین به عوض او فكر مى كنند، برایش تصمیم مى گیرند و از او مراقبت مى كنند. كسى كه اصلاً تمایل به درگیرشدن در كارهاى گروهى و ارتباط با افراد دیگر را ندارد.

 
پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, :: 17:6 :: نويسنده : farshidkhan

 

To realize The value of four years: Ask a graduate.

ارزش چهار سال را، از يک فارغ التحصيل دانشگاه بپرس.

To realize The value of one year: Ask a student who Has failed a final exam.

ارزش يک سال را، از دانش آموزي بپرس که در امتحان نهائي مردود شده است.

To realize The value of one month: Ask a mother who has given birth to a premature baby.

ارزش يک ماه را، از مادري بپرس که کودک نارس به دنيا آورده است.

To realize The value of one week: Ask an editor of a weekly newspaper.

ارزش يک هفته را، از ويراستار يک مجله هفتگي بپرس.

To realize The value of one hour: Ask the lovers who are waiting to meet.

ارزش يک دقيقه را، از کسي بپرس که به قطار، اتوبوس يا هواپيما نرسيده است.

To realize The value of one-second: Ask a person who has survived an accident.

ارزش يک ثانيه را، از کسي بپرس که از حادثه اي جان سالم به در برده است.

To realize The value of one millisecond: Ask the person who has won a silver medal in the Olympics.

ارزش يک ميلي ثانيه را، از کسي بپرس که در مسابقات المپيک، مدال نقره برده اس

 
پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, :: 17:1 :: نويسنده : farshidkhan

 
سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, :: 15:34 :: نويسنده : farshidkhan

 
سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, :: 15:8 :: نويسنده : farshidkhan

 
سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, :: 15:2 :: نويسنده : farshidkhan

 
سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, :: 14:54 :: نويسنده : farshidkhan

 
یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, :: 15:45 :: نويسنده : farshidkhan

http://farshid.adsgroup.ir/

 

یه سری بزن به این فروشگاه همه چی داره و با قیمت مناسب

 

http://farshid.adsgroup.ir/

 
جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 15:36 :: نويسنده : farshidkhan

سگ واق واق مي كرد

و همه با هم فرياد مي زدند حسنك كجايي


شب شده بود اما حسنك به خانه نيامده بود.حسنك مدت هاي

 

زيادي است كه به خانه نمي آيد.او به شهر رفته و در آنجا شلوار

 

جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي كند.او هر روز صبح به جاي

 

غذا دادن به حيوانات جلوي آينه به موهاي خود ژل ميزند.

موهاي حسنك ديگر مثل پشم گوسفند نيست چون او به موهاي

 

خود گلت مي زند. 
ديروز كه حسنك با كبري چت مي كرد .كبري گفت تصميم بزرگي

 

گرفته است.كبري تصميم داشت حسنك را رها كند و ديگر با او

 

چت نكند چون او با پتروس چت مي كرد.پتروس هميشه پاي

 

كامپيوترش نشسته بود و چت مي كر د .پتروس ديد كه

 

سد سوراخ شده اما انگشت او درد مي كرد چون زياد چت كرده

 

بود.او نمي دانست كه سد تا چند لحظه ي ديگر مي شكند.پتروس

 

در حال چت كردن غرق شد. 

براي مراسم دفن او كبري تصميم گرفت با قطار به آن سرزمين

 

برود اما كوه روي ريل ريزش كرده بود .ريزعلي ديد كه كوه ريزش

 

كرده اما حوصله نداشت .ريزعلي سردش بود و دلش نمي

 

خواست لباسش را در آورد .ريزعلي چراغ قوه داشت اما حوصله

 

درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد كرد و منفجر شد .كبري و

 

مسافران قطار مردند. 

اما ريزعلي بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل هميشه سوت و كور

 

بود .الان چند سالي است كه كوكب خانم همسر ريزعلي مهمان

 

ناخوانده ندارد او حتي مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ي مهمان

 

ندارد.او پول ندارد تا شكم مهمان ها را سير كند.

او در خانه تخم مرغ و پنير دارد اما گوشت ندارد

او كلاس بالايي دارد او فاميل هاي پولدار دارد.

او آخرين بار كه گوشت قرمز خريد چوپان دروغگو به او گوشت

خر

فروخت  .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنياي ما خيلي

 

چوپان دروغگو دارد به همين دليل است كه ديكر در كتاب هاي

 

دبستان آن داستان هاي قشنگ وجود ندارد

 
جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 15:33 :: نويسنده : farshidkhan

 

تعدادى پیرزن با اتوبوس عازم تورى تفریحى بودند. پس از مدتى یکى از پیرزنان به پشت راننده زد و یک مشت بادام به او تعارف کرد
راننده تشکر کرد و بادام‌ها را گرفت و خورد. در حدود ٤٥ دقیقه بعد دوباره پیرزن با یک مشت بادام نزد راننده آمد و بادام‌ها را به او تعارف کرد. راننده باز هم تشکر کرد و بادام‌ها را گرفت و خورد.این کار دوبار دیگر هم تکرار شد تا آن که بار پنجم که پیرزن باز با یک مشت بادام سراغ راننده آمد، راننده از او پرسید چرا خودتان بادام‌ها را نمى‌خورید؟ پیرزن گفت چون ما دندان نداریم. راننده که خیلى کنجکاو شده بود پرسید پس چرا آن‌ها را خریده‌اید؟ پیرزن گفت ما شکلات روى بادام‌ها را خیلى دوست داریم

 

سال 1290: مادر داماد: تاج طلا اوردیم ... دخترتونو بردیم...
مادر عروس: تاج طلا ارزونی تون دختر نمیدیم بهتون...


سال 1390: مادر داماد: شونه تخم مرغ اوردیم... دخترتونو بردیم.... ...
مادر عروس: دخترم بلند شو چمدونتو گذاشتم دم در... بدو ...خواهر برادرات گشنشونه.


 

یه خسیس تصادف کرده بود وسط خیابون نشسته بود میزد تو سرش می گفت ماشینم داغون شد! دبخت شدم خاک تو سر شدم…افسر رفت بهش گفت بدبخت اینقد حرص ماشینتو میزنی نفهمدی دست چپت از مچ قطع شده…یارو یه نگاه به دستش کرد وگفت:  یاحضرت عباس ساعتم……!

 

لذت بردن یعنی بری مهمونی، دخترشون برات شربت بیاره، آروم بگی :خودتون درست کردین؟؟ ، اونم با عشوه بگه : بله، نوش جان، تو بگی : پس نمی خورم ، مرسی 

 

قدیما ظرف یکبار مصرف نبود، دختر همسایه دوبار میومد،
یه بار نذری میاورد، یه بار میومد واسه ظرفش، آدم فرصت فکر کردن و تصمیم گیری داشت. بعد میگن چرا آمار ازدواج کم شده
شما دارین فرصتها رو از جوونا میگیرین... والا


 

زنه سکته ناقص میزنه، شوهرش میگه: تو چرا هیچ کاری رو درست انجام نمیدی؟همه كارات نصفه و نیمه است....


 

مردی تو یك فروشگاه بزرگ به یه دختر زیبا میرسه و میگه: خانم، من زنمو اینجا گم كردم ناراحت نمی شید اگه کمی با شما صحبت كنم؟ دختر: چرا؟!! مرد: چون هر بار كه با یه زن خوشگل صحبت می كنم زنم یهو پیداش می شه!!


 

یارو روبردن دادگاه قاضی بهش گفت خاك توسرت این چهارمین بارته كه
میارنت اینجا
یارو میگه خاك توسرخودت كه همیشه اینجایی !!!

طی مسابقه دو استقامت در یكی از استان های كشور به دلیل منحرف شدن دوندگان از مسیر مسابقه مسئولان پس از شش ماه تلاش توانستند دوندگان را حوالی یونان به ضرب گلوله متوقف و پیكر پاك آنها را به میهن اسلامی بازگردانند!

حالا اگه گفتین كدوم استان؟


 

یک دوست واقعی کسی هست که
وقتی زمین میخوردی، میاد و دستت رو میگیره و از زمین بلندت میکنه
البته بعد از اینکه خندیدنش تموم شد !

غضنفر میره ثبت احوال میگه یه شناسنامه واسه بچه ام میخوام !
میگن اسمش چیه ؟ میگه “شورلت” میگن اینکه اسم ماشینه
یه اسم بزار که به نام  پدر و مادر بیاد .
میگه خب به اسم ما میاد دیگه من “بیوک” آقا هستم .
همسرم هم “خاور” خانوم !!


 

 

غضنفر بابچش دعواش میشه میگه به خدا اگه به خاطره یارانه نبودمیکشتمت!!


 

 

یه روز یه لامپه میره تو سرزمینِ گلابیا ادعای پیغمبری میکنه !


 

غضنفر میره مکه با خودش آر پی جی میبره
میگن این دیگه برا چیه؟
میگه با این سنگا که شما می زنین شیطون نمیمیره !


 

یه معتاد ۲ تا سیگار تو دهنش گرفته بود داشت میکشید ازش پرسیدن چرا ۲ تا سیگار میکشی؟ میگه یکی واسه خودم یکی هم از طرف دوستم که زندونه بعد از یه مدتی میبینن همون معتاد یه دونه سیگار میکشه بهش میگن حتما دوستت از زندان آزاد شده میگه نه خودم ترک کردم!


 

آیا میدانید ... قلقلك دادن فرد مبتلا به اسهال مانند شوخى با اسلحه در حالت رگبار است!


 

 

والدین گرامی اینقدر نگین "وقتی ما سن شما بودیم این جورخوب بودیم، اون جورخوب بودیم" مادر بزرگ ها دهن لق تر از چیزین که فکر می کنین !


 

 

هرکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
هرکس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند !


 

دیــکتــاتــور کیــست؟دیــکتــاتــور اون بچّه ی دو سالـــست که بیست نــفــر مجبورند به خاطــر اون کــارتون نــگاه کنــنــد


 

 

پدر بزرگ رو به نوه:
بدو برو قایم شو
امروز مدرسه رو پیچوندی معلمت اومده دنبالت
نوه: نـــــــه، شما باید قایم شی، ... من بش گفتم نمیام چون شما فوت کردین!!!


 

 

خدایا لطفا برو و به بعضی از آنهاییکه ایمان آورده اند یادآوری کن که تو خدا هستی نه آنها !!


 

یارو میره مانور از هواپیما می پره چترش باز نمی شه . میگه خدا رحم کرد مانور بود!!!


 

یارو رفته بود امریكا وقتی برگشت, ازش پرسیدن اونجا مشكل زبان نداشتی گفت من نه ولی امریكایها همشون مشكل زبان داشتن

 

 
جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 12:35 :: نويسنده : farshidkhan

 

دانشجویی که سال آخر دانشکده خود رامی‌گذراند به خاطر پروژه‌ای که انجام داده
بود جایزه اول را گرفت.
به گزارش سه نسل به نقل از روزنه ، او درپروژه خود از 50 نفر خواسته بود تا دادخواستی
مبنی بر کنترل سخت یا حذف ماده شیمیایی «دی هیدورژن مونوکسید» توسط دولت را امضا کنند
و برای این درخواست خود، دلایل زیر را عنوان کرده بود:
1-مقدار زیاد آن باعث عرق کردن زیاد و
استفراغ می‌شود.
2- عنصر اصلی باران اسیدی است.
3-وقتی به حالت گاز در می‌آید بسیار
سوزاننده است.
4- استنشاق تصادفی آن باعث مرگ فرد می‌شود.
5-باعث فرسایش اجسام می‌شود.
6-حتی روی ترمز اتومبیل‌ها اثر منفی
می‌گذارد.
7-حتی در تومورهای سرطانی یافت شده است.

از پنجاه نفر فوق، 43 نفر دادخواست را امضا کردند.
6 نفر به طور کلی علاقه‌ای نشان ندادند و اما
فقط یک نفر می‌دانست که ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» در واقع
همان آب است!
عنوان پروژه دانشجوی فوق «ما چقدر زود باور هستیم» بود!!
یکبار دیگر دلایل را بخوانید می بینید همه خواص آب هستند.
واقعا ما چقدر زود باور هستیم نه!!!!          

 
جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 12:32 :: نويسنده : farshidkhan

چهار برادر ، خانه شان را به قصد تحصیل ترک کردند و دکتر،قاضی و آدمهای موفقی شدند. چند سال بعد، آنها بعد از شامی که باهم داشتند حرف زدند.

اونا درمورد هدایایی که تونستن به مادر پیرشون که دور از اونها در شهر دیگه ای زندگی می کرد ، صحبت کردن.

اولی گفت: من خونه بزرگی برای مادرم ساختم … دومی گفت: من تماشاخانه (سالن تئاتر) یکصد هزار دلاری در خانه ساختم. سومی گفت : من ماشین مرسدسی با راننده تهیه کردم که مادرم به سفر بره.

چهارمی گفت: گوش کنید، همتون می دونید که مادر چقدر خوندن کتاب مقدس را دوست داشت و میدونین که دیگه هیچ وقت نمی تونه بخونه ، چون چشماش خوب نمی بینه.

من ، راهبی رو دیدم که به من گفت یه طوطی هست که میتونه تمام کتاب مقدس رو حفظ بخونه .

 

این طوطی با کمک بیست راهب و در طول دوازده سال اینو یاد گرفت. من ناچارا” تعهد کردم به مدت بیست سال و هر سال صد هزار دلار به کلیسا بپردازم.

مادر فقط باید اسم فصل ها و آیه ها رو بگه و طوطی از حفظ براش می خونه. برادرای دیگه تحت تاثیر قرار گرفتن.

پس از ایام تعطیل، مادر یادداشت تشکری فرستاد. اون نوشت: میلتون عزیز، خونه ای که برام ساختی خیلی بزرگه .

من فقط تو یک اتاق زندگی می کنم ولی مجبورم تمام خونه رو تمیز کنم.به هر حال ممنونم.

مایک عزیز،تو به من تماشاخانه ای گرونقیمت با صدای دالبی دادی.اون ،میتونه پنجاه نفرو جا بده ولی من همه دوستامو از دست دادم ، من شنوایییم رو از دست دادم و تقریبا ناشنوام .

هیچ وقت از اون استفاده نمی کنم ولی از این کارت ممنونم.

 

ماروین عزیز، من خیلی پیرم که به سفر برم.من تو خونه می مونم ،مغازه بقالی ام رو دارم پس هیچ وقت از مرسدس استفاده نمی کنم.

این ماشین خیلی تند تکون می خوره. اما فکرت خوب بود ممنونم

ملوین عزیز ترینم ،تو تنها پسری هستی که با فکر کوچیکت بعنوان هدیه ات منو خوشحال کردی. جوجه ، خیلی خوشمزه بود!! ممنونم

 

 

 
جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 12:29 :: نويسنده : farshidkhan

 

مــــــــــادر

وقتی که دعام میکردی
قطره اشکات دونه دونه
میچکید رو جانمازت
واسه چی خدا میدونه
همش
از خدا میخواستی
منو اون بالا ببینی
من کجا و خاک پاهات
ای فرشته زمینی
باورم نمیشه مادر
تورو
از خاک آفریدن
تورو
از جنس ستاره
ساده و پاک آفریدن

 


 
جمعه 13 بهمن 1391برچسب:, :: 12:27 :: نويسنده : farshidkhan

گــوش بـــده
تا بگم به تو نیتمو
دارن از بین میبرن هویتمو
تاریخ خــاک سرزمین آریایی
داره فریــاد میزنه تا ما بیاییم
پس ، حالا وقتشه بشنوی که
ایران ، وطن من ، همون کشوری که
بعد هفت هزار سال ، ایران ، سر پاست
هنوزم دل ایرانیان ، دریاست
بشنو هموطن من اینو ، از یاس
که واسه ی وطنم منم ، سرباز
بگیر به دستت پرچم ایران و بگو
نگین دست هستی ، ایرانه بدون
اعتراض من میشه مثل گلوله شلیک
بیا با هم بخونیم سرود ملی
خواهر و برادر من ای هموطن
تمدن ایرانیا هست در خطر
همه ماها سربازای زیر پرچمیم
نمیذاریم از ما بگه هر اجنبی
واسه ما ایرانیا ملاک هر نفره
که روی گردن ما پلاک فروهره
اتحاد ما واسه دشمن اضطرابه
اسم ایران واسه ما مایه ی افتخاره
احترام ما به ایران یه خار تو چشم ِ
کسایی که می خوان بزنن ضربه بهش


[Amin]
مثل تشنگی گندم به آب
حس نم نم بارون بوی خاک
مثل تو ، مثل چشمه پاک ، بوی خـــــاک

وطن عشق تو ، توی قلبمه
خوندن از وطن ، حس منه
عشق من ، خاک میهنه
ایـــــــــــران



[Yas]
می خوای بگی ما اومدیم از یه نسل وحشی ؟
پس یه نگاهی بنداز به تخت جمشید
داری اسم ایران و بد جلوه میدی
که اسمت رو بزرگ بنویسن رو جلد سی دی ؟
دارم هدفتو تو دفترم می نویسم
می دونم که واسه چی ساختی فیلم سیصد
می دونم دلت ساخته شده از سنگ و سرب
جای اینکه با هنر بسازی فرهنگ صلح
توی این تیرگی روابط هوای مه آلود
می خوای که ماهی بگیری از آب گل آلود
ولی به تو میگم اینو با زبان اصلیم
که ایران ، هرگز نمیشه تباه و تسلیم
خدا به تو داده ، دو تا چشم بینا
ببین کتابهای سعدی و ابن سینا
یا به فردوسی و خیام ، یا مولانا رومی
همیشه توی تمدن ما بالا بودیم
ولی یاس نمیتونه ساکت شه
اسم ایران بازیچه ی یه مشت ناکس شه
هدفتو پاره میکنم با تیغ ایمان
تو کی هستی که بگی از تاریخ ایران



[Amin]
مثل تشنگی گندم به آب
حس نم نم بارون بوی خاک
مثل تو ، مثل چشمه پاک بوی خـــــاک

وطن عشق تو ، توی قلبمه
خوندن از وطن ، حس منه
عشق من ، خاک میهنه
ایـــــــــــران


[Yas]
کورش کبیر بود صلح رو آغاز کرد
یهودیا رو از بند بابل آزاد کرد
کوروش ساخت ، کتیبه ی حقوق بشر
واسه همینه که دارم ، یه غرور قشنگ
به ایرانم و ایرانم ، به تاریخ وطنم
با خاک همین سرزمین آمیخته بدنم
هر جای این کره ی خاکی هستی هموطن
تا وقتی که خون تو میدوه در بدن
حاضر نشو ، که خودتو راضی کنی
که هر بیگانه با فرهنگ تو بازی کنه
تاریخ ایران من هویت منه
ایران ، دفاع از تو نیت منه

 
پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, :: 20:33 :: نويسنده : farshidkhan

شنبه

مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم ""فال قهوه روسی یخ زده"" بگیریم. میگن خیلی جالبه، همه چی رو درست میگه به خواهر شوهر نازی گفته ""شوهرت واست یه انگشتر می خره"" خیلی جالبه نه؟ سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!

یکشنبه

مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم کلاسهای "روش خود اتکایی بر اعتماد به نفس" ثبت نام کنیم. هم خیلی جالبه هم اثرات خیلی خوبی در زندگی زناشویی داره. تا برگردم دیر شده، سر راه یه چیزی بگیر بیار!

دوشنبه

مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم شوی "ظروف عتیقه". می گن خیلی جالبه. ممکنه طول بکشه. سر راه از بیرون یه چیزی بگیر و بیار!
 

سه شنبه

 

مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز من و نازی قراره با هم بریم برای لباس مامانم که می خواد برای عروسی خواهر نازی بدوزه دگمه بخریم. تو که می دونی فامیل مامانم اینا چقدر روی دگمه حساسند! ممکنه طول بکشه، سر راه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!

چهارشنبه

مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی با هم بریم برای کلاس "بدن سازی" و "آموزش ترومپت" ثبت نام کنیم. همسایه نازی رفته میگه خیلی جالبه. ترومپت هم که میگن خیلی کلاس داره مگه نه؟ ممکنه طول بکشه چون جلسه اوله. سر راه یه چیزی بگیر بیار!

 

پنج شنبه


مرد: عزیزم! امروز ناهار چی داریم؟
زن: ببین امروز قراره من و نازی بریم خونه همسایه خاله نازی که تازه از کانادا اومده. می خوایم شرایط اقامت رو ازش بپرسیم. من واقعاً از این زندگی ""خسته "" شدم! چیه همش مثل کلفتها کنج خونه! به هر حال چون ممکنه طول بکشه یه چیزی از بیرون بگیر بیار!

 

جمعه

مرد: عزیزم! امروز چی ناهار داریم؟
زن: ببینم تو واقعاً خجالت نمی کشی؟ یعنی من یه روز تعطیل هم حق استراحت ندارم؟ واقعاً نمی دونم به شما مردای ایرونی چی باید گفت! نه! واقعاً این خیلی توقع بزرگیه که انتظار داشته باشم فقط هفته ای یه بارشوهرم من رو برای ناهار بیرون ببره؟!

 
پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, :: 20:30 :: نويسنده : farshidkhan

خونه‌مون عیدا پر مهمونه
میرن مهمونا از اونا فقط
آشغالِ میوه به جا می مونه!

 

کجاست اون کیوی؟ چی شد نارنگی؟
کجا رفت اون موز ؟! خدا می دونه !

 

جعبه خالی ِ شیرینی هنوز
گوشه ی طاقچه پیش گلدونه
عطرش پیچیده تا آشپزخونه
شیرینیش کجاست؟ خدا می‌دونه

میرن مهمونا از اونا فقط
جعبه ی خالی به جا می مونه!

از بس خونه رو به هم می ریزن
آدم مثل اسب(!) تو گِل می مونه
یکی نیست بگه خداوکیلی
جای پوست پسته توی قندونه؟!

 

قند نصفه‌ی عموجون هنوز
خیس و لهیده ته فنجونه
حالا خداییش قندش مهم نیست
کنار اون قند نصف دندونه!

 

میرن مهمونا از اونا فقط
نصفه‌ی دندون به جا می مونه!!

 

پسته‌ی خندون، بادوم شیرین
فندق در باز، مال مهمونه


«پرسید زیر لب یکی با حسرت»:
که از این آجیل، به غیر از تخمه،
واسه ما بعدها چی چی می‌مونه؟

 
پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, :: 20:29 :: نويسنده : farshidkhan

مرد جوان : ببخشید آقا میشه بگین ساعت چنده

پیرمرد : معلومه که نه
چرا آقا ... مگه چی ازتون کم میشه اگه به من ساعت رو بگین ؟؟
یه چیزایی کم میشه ...و اگه به تو ساعت رو بگم به ضررم میشه
ولی آقا آخه میشه به من بگین چه جوری؟؟
ببین اگه من به تو ساعت رو بگم مسلما تو از من تشکر میکنی و شاید فردا دوباره از من ساعت رو بپرسی نه؟؟
خوب ... آره امکان داره
امکانش هم هست که ما دو سه بار یا بیشتر باز هم همدیگه رو ملاقات کنیم و تو از من اسم و آدرسم رو هم بپرسی
خوب... آره این هم امکان داره
یه روزی شاید بیای خونه من و بگی داشتم از این دور ورا رد میشدم گفتم یه سری به شما بزنم و منم بهت تعارف کنم بیای تو تا یه چایی با هم بخوریم... و بعد
این تعارف و ادبی که من به جا آوردم باعث بشه که تو دوباره بیای دیدن من و در اون زمانه که میگی به به چه چایی خوش طعمی و بپرسی که کی اونو درست کرده
آره ممکنه
بعدش من به تو میگم که دخترم چایی رو درست کرده و در اون زمان هست که باید دختر خوشگل و جوونم رو به تو معرفی کنم و تو هم از دختر من خوشت بیاد

لبخندی بر لب مرد جوان نشست
در این زمان هست که تو هی میخوای بیای و دختر منو ملاقات کنی و ازش میخوای باهات قرار بزاره و یا این که با هم برین سینما
مرد جوان از تجسم این موضوع باز هم لبخند زد
دختر من هم کم کم به تو علاقمند میشه و همیشه چشم انتظارته که بیای
و پس از ملاقات های مکرر تو هم عاشقش میشی و ازش درخواست میکنی که باهات ازدواج کنه
مرد جوان دوباره لبخند زد
یه روزی هر دو تاتون میایین پیش من و به عشقتون اعتراف میکنین و از من واسه عروسیتون اجازه میخواین
اوه بله ...حتما و تبسمی بر لبانش نشست
پیرمرد با عصبانیت به مرد جوان گفت: من هیچوقت اجازه نمیدم که دختر دسته گلم با آدمی مث تو که حتی یه ساعت مچی هم نداره ازدواج کنه... میفهمی؟؟؟؟ و با
عصبانیت دور شد

 

 
پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, :: 20:28 :: نويسنده : farshidkhan

درکدام جنگ ناپلئون مرد؟

در اخرین جنگش

اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضاشد؟

در پایین صفحه

علت اصلی طلاق چیست؟

ازدواج

علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟

امتحانات

چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟

نهار و شام

چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟

نیمه دیگر ان سیب

اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟

خیس خواهد شد

یک ادم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟

مشکلی نیست   شبها می خوابد

چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟

شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنیدکه یک دست داشته باشد

اگر در یک دست خود سه سیب و چهارپرتقال و در دست

دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید

کلا چه خوهید داشت؟

دستهای خیلی بزرگ

اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند

چهارنفر ان را درچند ساعت خواهند ساخت؟

هیچچی چون دیوار قبلا ساخته شده

چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتونی بزنید بدون ان که ترک بردارد؟

زمین بتونی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد

 
پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, :: 20:27 :: نويسنده : farshidkhan

 

یه دوست پسر هم نداریم با وضع فجیع برم بیرون همه بگن تو چرا این شکلی شدی بگم اونی که باید بپسنده پسندیده

 

یه دوست پسر هم نداریم قاصدک ببینیم بپریم روش بگیم وای ازش خبر آورده

 

یه دوست پسر هم نداریم شارژ ایرانسل بده بهمون بگه خطت رو شارژ کن زود به خودم زنگ بزن

یه دوست پسر هم نداریم بگه چه خبر عزیزم بگیم داری بابا میشی

 

یه دوست پسر هم نداریم هی بهش بگیم من ۶ تا خواستگار دکتر دارم زود باش تکلیف منو روشن کن

 

یه دوست پسر هم نداریم که دیگه هی نگیم من به عشق اعتقادی ندارم

 

یه دوست پسر هم نداریم هی انگشتمونو بزنیم به پهلوش دو متر بپره بخندیم بهش

 

یه دوست پسر هم نداریم با شماره دوستش امتحانمون کنه ما هم سربلند از امتحان بیایم بیرون

 

یه دوست پسر هم نداریم بهش بگیم می خوام پراید بخرم بگه بقیه پولشو من می دم ۲۰۶ بخر

 

یه دوست پسر هم نداریم بهمون بگه مواظب خودت باش از پیاده رو برو رسیدی خونه تک بزن

 

یه دوست پسر هم نداریم برادرزاده ی ۷ سالمون نیاد بگه عمه فکر کنم هیشکی تورو دوست نداره

 

یه دوست پسر هم نداریم بگیم سایت روده بر.کام مال ماست برو نظر بده

 

یه دوست پسر هم نداریم شب ها آرزوی وصال کنه روزها آرزوی فراق

 

یه دوست پسر هم نداریم تو خیابون گربه ببینیم بپریم بغلش بگیم وای ببخشید از ترس بود

 

یه دوست پسر هم نداریم هر روز بهش بگیم تو دیگه مرد شدی وقت زن گرفتنته

 

یه دوست پسر هم نداریم که یکی جز مامانمون شمارمونو از حفظ باشه

 

یه دوست پسر هم نداریم بوتیک داشته باشه هی بریم از مغازش جنس برداریم به عنوان هدیه

 

یه دوست پسر هم نداریم دو تا ماشین داشته باشه یه زوج یه فرد. هر روز بریم بیرون نه یه روز درمیان

 

یه دوست پسر هم نداریم نصفه شب اس ام اس های محبت آمیز برامون بفرسته صبح بیدار شدیم بخونیم کیف کنیم

 

یه دوست پسر هم نداریم وقتی با گریه بهش زنگ می زنیم نگه هر وقت زر زرت تموم شد بهم زنگ بزن

 

یه دوست پسر هم نداریم نگه هروقت با ۹۱۲ زنگ زدم فقط حرف های مهم رو بگو، چرت و پرت خواستی بگی بگو با ایرانسل ساعت ۱۱ شب به بعد زنگ بزنم

 

یه دوست پسر هم نداریم بشینیم عکس های بچگیشو ببینیم و به درگاه خدا دعا کنیم لااقل بچه ش این شکلی نشه

 

یه دوست پسر هم نداریم کوچه علی چپ رو نشناسه

 

یه دوست پسر هم نداریم بهش بفهمونیم خاطراتش رو واسه خودش نگه داره هی نگه من اینجا خاطره داشتم من با این آهنگ شب هایی داشتم. ما خانم ها حسودیم بفهمید

 

یه دوست پسر هم نداریم وقتی با یه دختر حرف میزنه هی وشگونش بگیریم که یعنی بسه جمع کن خودتو

 

یه دوست پسر هم نداریم یه هفته قبل تولدمون غیب بشه گوشیش خاموش بشه یه هفته بعد از تولد دوباره ظهور کنه بگه عزیزم تصادف کرده بودم

 

یه دوست پسر هم نداریم تو ماشین آهنگ شیش و هشت بزاریم کله هامونو باهم تکون بدیم

 

یه دوست پسر هم نداریم موقع انتخاب واحد بگه عصر کلاس برندار که باهم بریم بیرون

 

یه دوست پسر هم نداریم پفک بخوریم یواشکی دستامونو بمالیم به صندلی های ماشینش

 

یه دوست پسر هم نداریم اول آشنایی شماره ایرانسل بدیم بهش دو روز بعد از آشنایی ۹۱۲

 

یه دوست پسر هم نداریم خوش سلیقه باشه ما رو انتخاب کنه

 

یه دوست پسر هم نداریم موبایلمون همیشه تو دستمون باشه دیگه هی گم نشه

 

یه دوست پسر هم نداریم حتی گاهی گوشیمونو یهو بگیره بگرده بیبینه خیانت میانت نمی کنیم که

 

یه دوست پسر هم نداریم دستامونو بگیره محکم تو دستاش بگه حالا اگه زورت میرسه بکشش بیرون

 

یه دوست پسر هم نداریم شماره تلفنش بشه همه ی پسوردامون

 

یه دوست پسر هم نداریم که تهدیدش کنیم یا دیگه نباید سیگار بکشه یا اگه میکشه منم باید باهاش بکشم

 
پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, :: 20:21 :: نويسنده : farshidkhan

یکی از ترانه های بسیار زیبای سیبل جان که به نظر من یکی از شاهکارهای موسیقی ترکیه است ترانه ی بسیار زیبایی ست به نام کاناسین ( خون بریزد ) این ترانه را البته من با نام خون ببارد ترجمه کرده ام تا احساس لازمه را در ترجمه انتقال دهد . این شاهکار سیبل جان ساخته ی سردار اورتاج است و ترانه ای ست که احساسات سرکوب شده ی یک زن را به بهترین شکل ممکن بیان میکند .

                        kanasin خون ببارد

Bu kacinci mevsim  

  این چندمین فصل است

Bukacinci bahar

  این چندمین بهار است

Bu sahte gülüsün ne anlami var?  

  این خنده مصنوعی چه معنایی دارد؟

Yüzüme bakmaya cesaretin yok mu? 

  آیا جسارت نگاه کردن به صورتم را هم نداری؟

Yoksa sakladigin bir seyler mi var        

  نکند چیزهایی هست که ازمن پنهان می کنی ؟

Bu kacinci mevsim

 این چندمین فصل است .

Bu kacinci bahar

 این چندمین بهاراست .

Bu sahte gülüsün ne anlami var

 این خنده مصنوعی چه معنایی دارد؟

Yüzüme bakmaya cesaretin yok mu

 آیا جسارت نگاه کردن به صورتم را هم نداری؟

Yoksa gizledigin bir seyler mi var?

 نکند چیزهایی هست که از من پنهان می کنی ؟

Ben günahsiz gelin

 من عروس بی گناه

Sen sahte asik

  و تو عاشق دروغین

Vefasiz sözlere inanmam artik

 حرف های بی وفایی را دیگر باور نخواهم کرد .

Bu kacinci veda yalan ayrilik

 این چندمین وداع ، دروغ و جدایی است

Istesen de gel desen de

 حتی اگر تو بخواهی، حتی اگر "بیا" هم بگویی

Buna gücüm yok artik

 دیگرقدرت آن را ندارم

Kanasin kanasin

  خون ببارد ...خون ببارد

Birakin yaram kanasin

  بگذارید  زخمم خون ببارد

Kaderimse böyle sevmek 

  اگر سرنوشت من اینچنین عشقی ست

Birakin anam aglasin 

  بگذارید مادرم بگرید به حالم .

Buna dayanmaya gücüm yok 

  هرگز قدرت ایستادگی دراین وضعیت را ندارم

Sevmisim ama sevenim yok 

  من عشق ورزیده ام، اما عاشقی نداشته ام

Sensiz kaldigim gecelerde 

  در شبهایی که بی تو می مانم

Beni  kimler anlasin

  چه کسی مرا درک میتواند بکند؟

Kanasin kanasin 

  خون ببارد ...خون ببارد

Birakin anam aglasin 

  بگذارید  زخمم خون ببارد .

 

 
سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 14:13 :: نويسنده : farshidkhan

رشته ام علافیست

جیب هایم خالیست

پدری دارم

حسرتش یک شب خواب

دوستانی همه از دم ناباب

و خدایی که مرا کرده جواب

اهل دانشگاهم

قبله ام استاد است

جانمازم نمره

خوب میفهمم سهم اینده ی من بیکاریست

من نمیدانم که چرا میگویند

مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار

و چرا در وسط سفره ی ما مدرک نیست

چشمها را باید شست جور دیگر باید دید

باید ار ادم دانا ترسید

باید از قیمت دانش نالید

و به انها فهماند که من اینجا فهم را فهمیدم

من به گور پدر علم و هنر خندیدم

کار ما نیست شناسایی هردمبیلی

کار ما نیست جواب غلط تحمیلی

کار ما شاید این است

که مدرک در دست

فرم بیگاری هر شرکت را

پر کنیم

 
سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 14:10 :: نويسنده : farshidkhan

 
سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 14:8 :: نويسنده : farshidkhan

 
سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 14:7 :: نويسنده : farshidkhan

 

                           

             نيمه شب پريشب گشتم دچار کابوس                                                                

                                                                              ديدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس

 

                                                                    گفتم : سلام حافظ ، گفتا : عليک جانم


                                                                  گفتم : کجا روی ؟ گفت : والله خود ندان


                                                                      گفتم : بگير فالي گفتا : نمانده حالي


                                                               گفتم : چگونه ای ؟ گفت : در بند بي خيال


                                                             گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟                           


                                                                    گفتا : که مي سرايم شعر سپيد باری


                                                                 گفتم : ز دولت عشق ، گفتا : کودتا شد


                                                                            گفتم : رقيب ، گفتا : کله پا شد


                                                            گفتم : کجاست ليلي ؟ مشغول دلربايي؟


                                                                   گفتا : شده ستاره در فيلم سينمايي


                                                          گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟


                                                                      گفتا : عمل نموده ، ديروز يا پريروز


                                                          گفتم : بگو ، ز مويش گفتا که مش نموده


                                                             گفتم : بگو ، ز يارش گفتا ولش نموده


                                            گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟  


                                                
          گفتا : شديد گشته معتاد گرد و افيون


                                                     گفتم : کجاست جمشيد ؟ جام جهان نمايش ؟        


                                                             گفتا : خريده قسطي تلويزيون به جايش


                                                          گفتم : بگو ، ز ساقي حالا شده چه کاره ؟


                                                                  گفتا : شدست منشي در دفتر اداره


                                                                 گفتم : بگو ، ز زاهد آن رهنمای منزل


                                                                گفتا : که دست خود را بردار از سر دل             


                                                                  گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها


                                                                        گفتا : آژانس دارد با تور دور دنيا


                                                               گفتم : بگو ، ز محمل يا از کجاوه يادی


                                                            گفتا : پژو ، دوو ، بنز يا گلف نوک مدادی     


                                                           گفتم : که قاصدک کو آن باد صبح شرقي


                                                        گفتا : که جای خود را داده به فاکس برقي


                                                                       گفتم : بيا ز هدهد جوييم راه چاره


                                                         گفتا : به جای هدهد ديش است و ماهواره


                                                                    گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟


                                                                  گفتا : به پست داده ، آورد يا نياورد ؟


                                                              گفتم : بگو ، ز مشک آهوی دشت زنگي


                                                         گفتا : که ادکلن شد در شيشه های رنگي


                                                          گفتم : سراغ داری ميخانه ای حسابي ؟


                                                        گفتا : آنچه بود ار دم گشته چلوکبابي


                                                             گفتم : بيا دوتايي لب تر کنيم پنهان


                                                     گفتا : نمي هراسي از چوب پاسبانان ؟


                                                   گفتم : شراب نابي تو دست و پا نداری ؟


                                                         گفتا : که جاش دارم و افور با نگاری


                                                         گفتم : بلند بوده موی تو آن زمان ها


                                                         گفتا : به حبس بودم از ته زدند آن ها


                                                 گفتم : شما و زندان ؟ حافظ ما رو گرفتي ؟


                                                        گفتا : نديده بودم هالو به اين خرفتي
          

 

 
سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 14:4 :: نويسنده : farshidkhan

 

من خدا را دارم

سفری می باید

سفری بی همراه

گم شدن تا ته تنهایی محض

سازکم با من گفت:

هر کجا ترسیدی

از سفر لرزیدی

تو بگو از ته دل:

من خدا را دارم

من و سازم چندیست که فقط با اوییم...

 
سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 14:4 :: نويسنده : farshidkhan

 

ترجمه یکی از آهنگهای دکتر شوان پرور

شوان پرور ( دنبال چی میگردی ) دختر کرد   Li kolane bajare avrupa li kecek kurd rast hatim be xodi digeriya


در کوچه و پس کوچه های اروپا با یک دختر کرد روبرو شدم

 Bi dilgermi bervi min hat xuya bu li cara sere xo digeriya


با دلگرمی به سویم اومد و معلوم بود دنبال راه چاره ای برای خود میباشد

 Min go delale delale


گفتم ای ما ه چهره


Sirine hevale


ای دوست و خواهر


Be xodi  be male


بی صاحب و بی خانه


Ci digeri


دنبال چی میگردی


Go lolo birawo em bi ber zolma baye res ketin iro welate durye va derketin


گفت ای برادر ، ما از ظلم طوفان سیاه  فرار کردیم ،خودمان در وطن غریبه دیدیم


Weke min hezara hene be karo sermiya welate xeribye sermeze ketin


هزارن نفر مثل من هستند ، بی پول و سرمایه در وطن غریبه شرمنده شدند


Min go delale delale


گفتم ای ماه چهره


Sirine hevale


ای دوست و خواهر عزیز


Be xodi be male


بی صاحب و بی خونه


Ka beje ez cibikim


بگو من چکار کنم


Disa go lolo keko bele heq negotine welate meriya sirintire


باز هم گفت ای برادر ، آری راست گفتند. وطن خود آدم خیلی شیرین تره


Ger hindiki azadi hebya bircibuna walate me ter buna walate xelqe bi rumet tire


اگر کمی آزادی باشه ، گرسنگی وطن آدمی خیلی از سیر بودن وطن غریبه خیلی بهتر است


Min go delale delale

 گفتم ، ای خوب ماه چهره


Sirine hevale


ای دوست و خواهر عزیز


Be xodi be male


بی صاحب و بی خونه


Bele tu rast deji


آره تو راست میگی


Ka emji welate xo sen bikin


بیا ماهم وطن خود را گلستان کنیم

 

 

 
سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:, :: 13:54 :: نويسنده : farshidkhan

الفبای خوشبختی

 

A Accept : پذیرا باشید:

دیگران را همانگونه که هستند بپذیرید ، حتی اگر برایتان مشکل باشد که عقاید ، رفتارها و نظرات آنها را درک کنید.

B- Break away : خودتان را جدا سازید:

خود را از تمام چیزهایی که مانع رسیدن شما به اهدافتان می شود جدا سازید.

C-  Creat : خلق کنید :

 خانواده ای از دوستان و آشنایانتان  تشکیل دهید و با آنها امیدها ، آرزوها ، ناراحتی ها و شادی هایتان را شریک شوید.

D Decide : تصمیم بگیرید:

تصمیم بگیرید که در زندگی موفق باشید . در آن صورت شادی راهش را به طرف شما پیدا می کند و اتفاقات خوشایند و دلپذیری برای شما رخ خواهد داد.

E- Explore : کاوشگر باشید :

جستجو و آزمایش کنید . دنیا چیزهای زیادی برای ارائه کردن دارد و شما هم قادرید چیزهای زیادی را ارائه دهید. هر زمان که کار جدیدی را آزمایش می کنید خودتان را بیشتر می شناسید.

F- Forgive : ببخشید :

ببخشید و فراموش کنید . کینه فقط بارتان را سنگین تر می کند و الهام بخش ناخوشایندی است. از بالا به موضوع نگاه کنید و به خاطر داشته باشید که هر کسی امکان دارد اشتباه کند.

G- Grow : رشد کنید:

عادات و احساسات نادرست خود را ترک کنید تا نتوانند مانع و سد راه شما برای رسیدن به اهدافتان شوند.

H Hope : امیدوار باشید:

به بهترین چیزها امید داشته باشید و هرگز فراموش نکنید که هر چیزی امکان پذیر است ، البته اگر در کارهایتان پشتکار داشته باشید و از خدا کمک بخواهید.

I- Ignore : نادیده بگیرید:

امواج منفی را نادیده بگیرید . روی اهدافتان تمرکز کنید و موفقیت های گذشته را بخاطر بسپارید . پیروزی های گذشته نشانه و رابطی برای موفقیت های آینده هستند.

J Journey : سفر کنید:

به جاهای جدید سر بزنید و با فکر روشن ، امکانات جدید را آزمایش کنید . سعی کنید هر روز چیزهای جدیدی را بیاموزید ، بدین صورت رشد خواهید کرد و احساس زنده بودن می کنید.

K Know : بدانید:

بدانید که هر مساله ای هر چقدر هم که سخت و دشوار باشد در نهایت حل خواهد شد . همان طور که گرمای مطبوع و دلپذیر بهار پس از سرمای طاقت فرسای زمستان می آید.

L Love : دوست بدارید :

اجازه دهید که عشق به جای نفرت ، قلبتان را پر کند. زمانی که نفرت در قلب شما ساکن است هیچ فضای خالی برای عشق وجود ندارد ، اما موقعی که عشق در قلبتان ساکن است ، تمام خوشبختی و شادی در وجودتان قرار دارد.

M Manage : مدیر باشید:

بر زمان مدیریت داشته باشید ، تا استرس و نگرانی کمتری شما را رنج دهد . استفاده درست از زمان باعث می شود که روی موضوعات مهم بهتر تمرکز کنید.

N- Notice : توجه کنید:

هرگز افراد فقیر ، ناامید ، رنج کشیده و ضعیف را نادیده نگیرید و هر نوع کمکی را که قادرید به این افراد ارائه دهید از آنان دریغ نکنید.

O-Open : باز کنید:

چشم هایتان را باز کنید و به تمام زیباییهایی که در اطرافتان وجود دارد نگاه کنید ، حتی در سخت ترین و بدترین شرایط ، چیزهای زیادی برای سپاسگزاری وجود دارد.

P Play : بازی و تفریح کنید:

فراموش نکنید که در زندگیتان تفریح و سرگرمی داشته باشید . بدانید که موفقیت بدون شادی و لذت های مشروع ، مفهومی ندارد.

Q Question : سوال کنید:

چیزهایی را که نمی دانید بپرسید ، زیرا که شما برای یاد گرفتن به این کره خاکی آمده اید.

R Relax : آرامش داشته باشید:

اجازه ندهید که نگرانی و استرس بر زندگی شما حاکم شود و به یاد داشته باشید که همه چیز در نهایت درست خواهد شد.

S Share : سهیم شوید:

استعدادها ، مهارتها ، دانش و توانائیهایتان را با دیگران تقسیم کنید ، زیرا هزاران برابر آن به سمت خودتان برمی گردد.

T Try : تلاش کنید:

حتی زمانی که رویاهایتان غیر ممکن به نظر می رسند تلاشتان را بکنید . با تلاش و مشارکت در انجام کارها ماهرو خبره می شوید.

U Use : استفاده کنید :

از استعدادها و توانایی ها یتان به عنوان بهترین هدیه استفاده کنید . استعدادهایی که تلف شوند ارزشی ندارند. استفاده صحیح از استعدادها و تواناییهایتان برای شما پاداش های غیرمنتظره ای به دنبال دارد.

V Value : احترام بگذارید:

برای دوستان و اقوامی که شما را حمایت و تشویق کرده اند ، ارزش قایل شوید و هر کاری که از دستتان بر می آید برای آنها انجام دهید.

X X-Ray : اشعه ایکس:

با دقت و شبیه اشعه ایکس به قلب های انسانهای اطراف خود بنگرید در نتیجه شما زیبایی و خوبی را در قلب آنها خواهید دید.

Y Yield : اجازه دهید:

اجازه دهید که صداقت و درستکاری وارد زندگیتان شود. اگر شما در راه درستی حرکت کنید درانتها خوشبختی را خواهید یافت .

Z Zoom : تمرکز کنید:

زمانی که خاطرات تلخ ، ذهنتان را پر کرده است ، به جاهای شاد بروید . اجازه ندهید که تلخی ها مانع رسیدن شما به اهدافتان شود. در عوض روی توانایی ها ، رویاها و فردایی روشن تمرکز کنید.